و نشینم به برت
تا تو بگویی سخن و
مست شود این دل حیران
اما تو برفتی به خزان و
شده روزت به از آن روز
که بودی به جهان و
چشم من مانده به راهت
ای کاش که باز آیی و
من رقص کنان
بر سر کویت شوم و
بوسه زنم بر سر و رویت
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
و نشینم به برت
تا تو بگویی سخن و
مست شود این دل حیران
اما تو برفتی به خزان و
شده روزت به از آن روز
که بودی به جهان و
چشم من مانده به راهت
ای کاش که باز آیی و
من رقص کنان
بر سر کویت شوم و
بوسه زنم بر سر و رویت