دلم کرده هوای سرزمینی ....... که میگویند چون جنت قشنگ است
همان جایی که شاهی خوب دارد ....... برای شاه این دل تنگٍ تنگ است
منم آری گدایی بی سرو پا ....... که می آید به درگاهت گدایی
تفقُّد کن گدای بینوا را ....... تو که عرش و زمین را پادشاهی
زِ درد حسرت و دردِ جدایی ....... قسم دادم خدا را بر خدایی
دل هر عاشق دلبسته چون من ....... شود یک روز عمری کربلایی
بیا جانا بیا همراه ما شو ....... بیا با ما گدای نینوا شو
سالروز قیام مختار ثقفی به خون خواهی امام حسین علیه السلام
انشاءالله هرچه زودتر قیام آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
زندگی نامه مختار ثقفی در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...درگذشت آیةالله عزیزالله خوشوقت را بر خانواده و بازماندگان ایشان و رهبرمان آیةالله خامنه ای تسلیت عرض مینمایم.
نماز رهبر معظم انقلاب آیةالله خامنه ای مد ظله العالی بر پیکر مطهر آیةالله عزیز الله خوشوقت
12 ربیع الثانی سال اول هجری قمری :
به امر پروردگار متعال پیامبر اسلام حضرت «محّمدبن عبدالله» تعداد رکعات نماز را تغییر دادند. تا آن زمان نمازهای روزانه در مجموع شامل 10 رکعت بود و نماز سفر و حضر یک سال گذارده می شد اما از آن پس از نمازهای پنجگانه روزانه به 17 رکعت افزایش یافت و مقرر گردید که هنگام سفر تحت شرایط خاص نمازهای 4 رکعتی به 2 رکعتی بجای آورده شود . در بحار الانوار مرحوم مجلسی به نقل از کتاب روضة الکافی علامه کلینی آمده است پیامبر اکرم(ص) 7 رکعت به نمازهای روزانه افزود بدین ترتیب که دو رکعت به نماز ظهر و دو رکعت به عصر و یک رکعت به مغرب و دورکعت به عشاء اما نماز صبح به قرار گذشته همان دو رکعت باقی می ماند این امر در مدینه پس از واجب شدن فرضیه جهاد مقرر گردید.
برگرفته از پورتال اهل البیت
از حضرت معصومه (س) آمده است: برای هرچیزی دارویی است و داروی گناهان اسغفار است.(اصول کافی جلد 2 صفحه 439)
امام رضا (ع) فرمودند: هر کس حضرت معصومه (س) را همراه با شناخت واقعی ایشان زیارت کند بهشت پاداش او خواهد بود.(بحارالانوار جلد 102 صفحه 266)
هر فاطمه ای که هست سهمش آه است
با ناله و اشک و بی کسی همراه است
یک سرّ غریبانه کوثر این است
که عمر گل محمدی کوتاه است
شب آرامی بود
می روم در ایوان، تابپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم :
زندگی، راز بزرگی است که در ما جارست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ!!!
زندگی ، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را ، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است ، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی
ظرف امروز ، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با ، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک ،
به جا می ماند
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه برگ
زندگی ، خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود
زندگی ، حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر
زندگی ، باور دریاست در اندیشه ماهی ، در تنگ
زندگی ، ترجمه روشن خاک است ، در آیینه عشق
زندگی ، فهم نفهمیدن هاست
زندگی ، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست
آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور ، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی ، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من ، وزن رضایتمندی ست
زندگی ، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر ، که مرا گرم نمود
نان خواهر ، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست ، میان دو سکوت
زندگی ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم
شعر از : کیوان شاهچراغی
بنام یکتا خالق هستی
با سلام و وقت بخیر خدمت مدیریت محترم دبستان ا.ص.ع
اینجانب ب.س پدر ا.س دانش آموز کلاس اول سال تحصیلی 91-92 دبستان شما مدیر محترم میباشم.امشب مورخه 1-12-1391 از طریق همسر خود با خبر شدم که ناظم مدرسه شما جناب آقای ت طی یک تماس تلفنی با منزل بنده راجع به پسرم ا.س با همسر بنده صحبت هایی نموده اند مبنی بر شلوغ کاری های پسرم در مدرسه که در حال خفه کردن یکی از دانش آموزان بوده که ایشان (جناب ت) خود را به موقع رسانده اند و جان یک بیگناه را از شر یک جانی بالفطره نجات داده اند.
عرضه دارم خدمت شما مدیریت محترم که نیش کلام اینجانب نه به خاطر عصبانیت است و نه به دلیل یک بی تربیتی ذاتی.بلکه به دلیل خود اتفاقاتی است که در دبستان شما میافتد و یکی از این اتفاقات به نحوی که عرض شد به این حقیر رسیده است.
برادر بزرگوار اگر مدرسه دارای ناظم است یعنی خاطر همگان بایستی آسوده باشد که کودکانشان در مدرسه هم امنیت دارند و هم نظم را میاموزند. و در این مورد حتی در حد لیطمئن قلبی شک نکنند.
اگر این اتفاق نمیافتد و شک که چه عرض کنم، یقین از این نا آسودگی خاطر توسط خود ناظم (جناب ت) به گوش والدین میرسد.احتمالا باید بدانیم که ناظم (جناب ت) در امر نظم دهی به فضای مدرسه یا کوتاهی نموده اند و یا سهوا و از روی نابلدی ، در مقابل تعدادی کودک حداکثر 12 ساله نتوانسته اند وظیفه خطیر خود را به نحو شایسته، حتی با پیچاندن چندین مرتبه ای گوش کودک 7 ساله بنده انجام دهند.
خارج از این مبحث همگی اشراف داریم که معلمی شغل انبیاست.پس اگر به نحو شایسته بخواهیم معلمی کنیم (چه شمای مدیر چه ایشان که ناظم هستند و چه مدرسین محترم و چه ما پدر و مادر) باید بدانیم انبیاء برای چه امری مبعوث گشتند.شما بفرمایید آیا برای تربیت بوده یا برای هدایت؟
در کمال احترام خوب است بدانیم مرغ و گوسفند و ... را پرورش میدهند ، سگ و بچه شیر و ... را تربیت میکنند.ولی هدایت برای انسان است.
در ضمن از همین طریق فوق برای افزایش اطلاعات حقوقی بنده اعلام شده است که اگر فرزند بنده در مبارزه فوق پیروز میشد امشب ما (پدر و مادر ا.س) شب را در کلانتری میگذرانیدیم نه خود ایشان که مسئول نظم دهی به فضای مدرسه هستند و در واقع کودک خود را به نوعی به ایشان سپرده ایم.
.
.
.
در خاتمه اگر مدیریت محترم جناب آقای س فرصت و محلتی را به این حقیر نا قابل اعلام بفرمایند، بسیار خوشحال میشوم تا در محضر محترمتان گوش دل به فرمایشات شما بزرگوار عرضه دارم.
با تشکر فراوان از توجهات حضرتعالی و عذر بی پایان بابت صراحت کلام - ب.س 0919-------