یا ابن الذاریات

الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴿۱۷۳﴾ ءال عمران

یا ابن الذاریات

الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴿۱۷۳﴾ ءال عمران

سالروز قیام مختار ثقفی

سالروز قیام مختار ثقفی به خون خواهی امام حسین علیه السلام



انشاءالله هرچه زودتر قیام آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)


زندگی نامه مختار ثقفی در ادامه مطلب

زندگینامه مختارثقفی

 

تولد مختار

ابو اسحاق، مختار بن ابی عبید ملقب به کیسان، در سال

اول هجری به دنیا آمد. دقیقا در سال اول هجری!


لقب

لقب مختار «کیسان» به معنی زیرک و تیزهوش بود که قبیله

 کیسانی رامنسوب به او دانسته اند. در روایتی نقل شده است

 که این لقب را امیرالمومنین علیه السلام به او دادند.

 


خانواده مختار

مادر او چنان که در تاریخ اشاره شده است زنی باهوش،صاحب

 عقل و دارای فصاحت و بلاغت بود. نقل شده است که مادر

 مختار وقتی او را حامله بود در خواب دید که بشارت پسری

شجاع را به او می دهند او همچنین بعد ازتولد مختار خوابی

مشابه در مورد او دید. هنگامی که ارتش اسلام برای جنگ با

 ارتش کسری از مدینه به طرف عراق و ایران حرکت کرد، فرماندهی

این لشکر از طرف خلیفه دوم به ابوعبید، پدر مختار واگذار شده

 بود.

 ابوعبید، مختار را نیز برای جهاد در این بسیج شرکت داد و بدین

 وسیله مختار 13ساله از جمله رزمندگان شدکه برای اولین بار درجنگی

 عظیم شرکت می کرد. پدر و دوبرادر مختار در جنگ با ایران در روزی

 که به یوم الجسرمعروف است کشته شدند و مختار که در آن زمان 13 سال

 داشت تحت تکفل عمویش سعد ثقفی در آمد. سعد از طرف حضرت امیر

علیه السلام فرماندارمداین شد و تا زمان امام حسن علیه السلام

 بر این سمت بود و به‌ دلیل حسن سلوک و رفتار نیکویش با مردم

محلی شهرت داشت. اوهمچنین یکی از فرماندهان سپاه امیرالمومنین

 در جنگ صفین بود. مختار نیز به همراه عمویش به مداین رفت.

 مختار خواهری داشت به نام صفیه که این خواهر بعدا

 باعبدالله ابن عمر پسر خلیفه دوم ازدواج کرد. و همین عبدالله

 بواسطه احترامی که عرب برای او قائل بودند دوبار باعث آزادی

 مختار از زندان شد.


همسران مختار

همسران مختار به نام‌های عُمره، دختر نعمان ‏بن بشیر

انصاری و ام‏ثابت، دختر سمرة ‏بن جُندَب بودند که هنگام دستگیری،

 از لعن او سر باز زده و گفتند: «چگونه ازمردی بیزاری بجوییم

 که به ربوبیت خدا معترف، روزها روزه و شب‌ها به نمازمشغول بود.

خونش را در راه خدا ورسول و برای کشتن قاتلان فرزند پیامبر واصحاب

و یاران آن بزرگوار، بذل کرد و خداوند وی را بر آن نامردمان

 مسلّط ساخت و با کشتن آنها دل‌ها را شفا داد.»به فرمان عبدالله ‏بن زبیر

 آن دوزن، بین لعن مختار یا مرگ مخیّر شدند... پدر عمره،  نعمان‏بن

 بشیرانصاری همان کسی بود که پیراهن عثمان را به شام بردو در جنگ

صفین در کنار معاویه و علیه امام شمشیر زدو از طرف معاویه و

 فرزندش یزید،والی بود. خداونداز چنین پدری منحرف، چنین دختری

 با ایمان به دنیاآورد.


محل زندگی مختار

او از مردم شهر طائف و از قبیله بنی ثقیف بود که در خلافت

 عمربن الخطاب،همراه پدرش به مدینه رفت. مختار درزمان خلافت

امیرالمومنین علی علیه السلام،با آن حضرت در عراق بود و بعد

از شهادت حضرت، در بصره ساکن شد.


مختار و دعوت امام حسین علیه السلام

در سال 61، زمانی که مسلم بن عقیل علیه السلام به کوفه آمد

 تا برای حضرت ابا عبدالله علیه السلام بیعت بگیرد، او اولین

نفری بود که با مسلم علیه السلام پیمان بست، سپس خانه اش را

 در اختیار مسلم قرار دادتا در آنجا، مسلم از مردم بیعت

 بگیرد. هنگام دستگیرىمسلم و هانى، مختار در کوفه نبود و او

 براى جذب نیروبه اطراف شهر رفته بود و وقتى خبر ناگوار

دستگیرىمسلم را شـنـیـد، بـا جمعى از افراد و یارانش به کوفه آمد.

 هنگام ورود به شهر، با نیروهاى مسلح ابن زیاد بـرخـورد کـرد

 و در پـى یـک گـفت و گوى لفظى شدید، بین آنان و مختار و افرادش

 درگیرى پـیـش آمـد و فـرمـانـده آن گـروه مـسـلح کـشته شد و

 افرادمختار متفرق شدند؛ زیرا مقاومت را به صـلاح نـدیـدنـد؛

مـخـتـار از آنـان خـواست محل را ترک گویند تا ببینند چه

 پیش خواهد آمد. مختار به حمایت عمرو نزد ابن زیاد رفت.

وقـتـى چـشـم ابـن زیاد به مختار افتاد،فریاد زد:

 تو همانى که به یارى پسر عقیل شتافتى؟ مختار قسم یاد کرد که

 من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم.

ابن زیاد که عصبانى بود، عصاى خود را محکم به صورت مختار کوبید

به طورى که از نـاحیه یک چشم صدمه دید. عمرو برخاست واز مختار

 دفاع کرد و شهادت داد که او در ماجرا نبوده و بـه وى پناهنده

 شده است. ابن زیاد کمى آرام گرفت و گفت: اگر شهادت عمرو

 نبود، گردنت را مى‌زدم. و دستورداد مختار را به زندان

 افکندند. مختار همچنان درزندان بود تا امام حسین علیه السلام

 به شهادت رسید.


قیام مختار

وی پنج سال بعد از حادثه خونین کربلا و یکسال بعد ازنهضت

 «توابین» باهدف خونخواهی حضرت سیدالشهدا  علیه السلام و

انتقام از قاتلان شهدای کربلا قیام کرد. 14 ربیع الاول سال

66 هـ ق، در کوفه به پا خاست و عبدالله بن مطیع را که کارگزار

 عبدالله بن زبیربود بیرون کرد. قیام و جهت گیری اصلی جنبش مختار

 با شعار «یا منصورامت» و «یا لثارات الحسین» بود.

 درگیری های سختی در محله ها و میدان های کوفه شد، گروههایی

 کشته وگروههایی تسلیم شدند و مختار وارد قصر کوفه شد.

 اشراف کوفه با او بیعت کردند. اغلب سپاه مختار ازموالی

ایرانی بودند.

 مختار بعد از تسلط بر حکومت، قاتلان واقعه کربلا را کشت و

 نیروهایی به اطراف فرستاد تا هم در مناطق دیگر غالب

 شده و هم جنایتکاران آنجا رابه کیفرشان برساند. مدتها این

تحرکات و نبرد با طرفداران بنی امیه به طول انجامید.


ایرانیان در قیام مختار

پیوستن نیروهای ایرانی به مختار چندان دامنه دار بود که وقتی

سفیری از شام برای مذاکره با ابراهیم بن مالک اشتر وارد اردوی

 سپاه مختار شد، از زمانی که ازدروازه  اردو گذشت تا وقتی

 که با خودِ ابراهیم مذاکره کرد، یک کلمه عربی نشنید.

 به همین دلیل هم به تدریج گروه‌های عربی که هوادار وی بودند

 و به سنت جاهلی اشرافیت اعراب باور داشتند،به تدریج از

 گرد اوپراکنده شدند. 


نظر ائمه علیهم السلام درباره قیام مختار

از مجموع قرائن و روایات به دست می آید که خروج و

 قیام مختار، مورد رضایت خداوند و چهارده معصوم بوده

است و شواهد زیادی بیانگراین امر است. مثلا یکی ازقرائن

 این است؛ زمانی که میثم تمار به همراه مختار درزندان

به سر می برد، میثم به او خبر داد که او بر علیه

 قاتلین کربلا قیام خواهد نمود، بی شک اگر قیام اومورد رضایت اهل

 بیت علیهم السلام نبود، میثم این امررا به مختار گوشزد می کرد.

ازظاهر برخی دیگر ازروایات به دست می آید که قیام او با اذن

 و اجازه خاص امام سجاد علیه السلام بوده است. از جمله این

روایات، اجازه ای است که وی از محمد بن حنفیه گرفته است.

 ممکن است گفته شود اجازه ازمحمد حنفیه دلیل بررضایت ائمه

 از قیام او متار نمی شود، ولی با توجه به اینکه از طرفی،

 مختار می دانست هر گونه حکومت و سیاستی جز به فرمان معصوم

 صحیح نیست، و از سوی دیگر با توجه به شخصیت و تقوای محمد

اوبدون اذن امام زمانش،اجازه چنین کاری را صادر نمی کند، و عدم

 اذن مستقیم از امام علیه السلام به خاطر رعایت شرایط تقیه

بوده است؛ او برای گرفتن اجازه به سراغ محمد بن حنفیه

 می رود، در این دیدار محمد بن حنفیه او را به تقواسفارش

 می کند و با رعایت شرایط تقیه، سخنانی میگویدکه مختار از

 آن، اجازه برای قیام می فهمد و باتوجه به شخصیت معنوی

محمد بن حنفیه، می توان گفت اجازه او با اذن امام سجاد بوده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد